• دیدگاه: 0

پرسشنامه ای که در اختیار شماست، دارای تعدادی جمله است. با توجه به محتوای جمله ها پاسخ خود را انتخاب کنید.

  • اگر جمله ای همیشه یا در اغلب مواقع در مورد شما درست است گزینه بلی را انتخاب کنید.
  • اگر جمله ای همیشه یا در اغلب مواقع در مورد شما درست نیست گزینه خیر را انتخاب کنید.

در این پرسشنامه جواب درست یا غلط وجود ندارد، بنابراین طبق نظر و احساس خود پاسخ دهید. کل آزمون می بایست به طور پیوسته و در یک نشست(بدون وقفه) انجام گیرد، در غیر این صورت نتیجه معتبر نخواهد بود.

1.مجله های فنی را دوست دارم
2.اشتهای خوبی دارم
3.بيشتر صبح ها سرحال و با نشاط از خواب بر می خيزم
4.كار كتابداری را دوست دارم
5.با كوچكترين صدايي از خواب بيدار مي شوم
6.“پدرم مرد خوبي است، (يا اگر پدرتان مرده است، پدرم مرد خوبی بود)”,
7.“خواندن بخش حوادث روزنامه ها را دوست دارم”,
8.“معمولا حرارت دست و پايم در حد طبيعی است”,
9.“زندگي روزانه من پر از چيزهايي است كه برايم جالبند”,
10.“تقريبا به اندازه سابق قادر به كار كردن هستم”,
11.“اغلب اوقات احساس مي كنم چيزی گلويم را گرفته است”,
12.“از زندگي جنسی ام راضي هستم”,
13.“مردم بايد سعي كنند خواب هاي خود را تعبير كرده و به آنها عمل كنند”,
14.“از داستان هاي پليسی و اسرار آميز خوشم مي آيد”,
15.“در محيط كارم فشار و ناراحتي زيادي احساس مي كنم”,
16.“گاهی اوقات فكرهايم آنقدر بد هستند كه نمي توانم درباره آنها با كسي حرف بزنم”,
17.“معتقدم كه زندگي با من خوب رفتار نكرده است”,
18.“تهوع و استفراغ آزارم مي دهد”,
19.“دوست دارم بفهمم ديگران درباره من چه فكر مي كنند”,
20.“خيلي كم دچار يبوست مي شوم”,
21.“گاهي اوقات خيلي دلم مي خواهد از خانه فرار كنم”,
22.“فكر مي كنم هيچكس مرا درك نمي كند”,
23.“گاهي اوقات طوري به گريه يا خنده مي افتم كه نمي توانم جلوي آن را بگيرم”,
24.“گاهي اوقات ارواح شيطاني مرا تسخير می كنند”,
25.“دوست دارم يك خواننده باشم”,
26.“وقتي به دردسر مي افتم، بهترين كار برايم اين است كه ساكت بمانم”,
27.“معتقدم كه بايد جواب بدی را با بدي داد”,
28.“هفته اي چند بار ناراحتي معده اذيتم مي كند”,
29.“گاهي اوقات دلم مي خواهد فحش بدهم”,
30.“هر چند شب يك بار خواب هاي وحشتناك مي بينم”,
31.“برايم مشكل است كه حواسم را روي يك كار متمركز كنم”,
32.“تجربه ها و احساس هاي عجيب و غريب خاصي داشته ام”,
33.“خيلي كم نگران سلامتيم می شوم”,
34.“به خاطر رفتار جنسي ام هيچگاه به دردسر نيفتاده ام”,
35.“درگذشته گاهي چيزهايی دزديده ام”,
36.“اغلب اوقات سرفه مي كنم”,
37.“گاهي دلم مي خواهد چيزهايي را بشكنم”,
38.“گاهي روزها، هفته ها، يا ماه ها بوده كه دست و دلم به كاري نمي رفته است”,
39.“خوابم نامنظم و آشفته است”,
40.“بيشتر اوقات سردرد كلافه ام مي كند”,
41.“گاهي دروغ مي گويم”,
42.“اگر ديگران سرم كلاه نگذاشته بودند، موفق تر بودم”,
43.“قدرت قضاوت من بهتر از گذشته است”,
44.“هفته اي يك يا چند بار، بدون هيچ علتي، ناگهان بدنم داغ مي شود”,
45.“در حال حاضر وضع سلامتيم مثل بيشتر دوستانم خوب است”,
46.“معمولا هنگام ديدن دوستان سابقم اظهار آشنايي نمي كنم، مگر اين كه آنها پيشقدم شوند”,
47.“تقريبا هيچ وقت در قلب يا قفسه سينه ام دردی نداشته ام”,
48.“بيشتر به جای پرداختن به كارهايم خيالبافی مي كنم”,
49.“من فردی بسيار اجتماعي هستم”,
50.“اغلب مجبور بوده ام از كساني اطاعت كنم كه به اندازه من نمی فهميدند”,
51.“بعضي از مطالبی را كه در مدرسه خوانده ام به خاطر ندارم”,
52.“من زندگي درستي نداشته ام”,
53.“اغلب در قسمت هايی از بدنم احساس سوزش، مورمور شدن، يا خواب رفتگي مي كنم”,
54.“خانواده ام با شغلی كه دارم، يا مي خواهم انتخاب كنم موافق نيستند”,
55.“گاهی آن قدر روي چيزی پافشاری می كنم كه ديگران تحمل خود را از دست می دهند”,
56.“كمتر از ديگران احساس خوشحالی مي كنم”,
57.“معمولا در پشت گردنم احساس درد مي كنم”,
58.“فكر مي كنم اغلب مردم برای جلب كمك و همدردی ديگران بدبختي های خود را بزرگتر جلوه مي دهند”,
59.“هرچند روز يك بار در قسمت بالای معده ام احساس ناراحتي می كنم”,
60.“وقتی با ديگران هستم شنيدن چيزهاي خيلي عجيب آزارم مي دهد”,
61.“من آدم مهمي هستم”,
62.“اغلب آرزو كرده ام كاش يك دختر بودم؛ يا اگر دختر هستيد، هرگز از اينكه يك دختر هستم متاسف نبوده ام”,
63.“آدم زود رنجي نيستم”,
64.“از خواندن داستان هاي عاشقانه خوشم مي آيد”,
65.“اكثر اوقات احساس غمگيني مي كنم”,
66.“اگر اكثر قوانين دور ريخته مي شد، بهتر بود”,
67.“شعر را دوست دارم”,
68.“گاهی حيوانات را اذيت مي كنم”,
69.“فكر مي كنم از كاری مثل جنگلباني خوشم بيايد”,
70.“در بحث با ديگران به آسانی شكست مي خورم”,
71.“اين روزها دارم از رسيدن به هدف هايم نا اميد مي شوم”,
72.“گاهي احساس مي كنم روحم از بدنم جدا شده و به پرواز در مي آيد”,
73.“واقعا اعتماد به نفس ندارم”,
74.“دوست دارم يك گل فروش باشم”,
75.“معمولا احساس مي كنم زندگي با ارزش است”,
76.“بيشتر مردم فقط با جر و بحث فراوان حقيقت را مي پذيرند”,
77.“هر چند وقت يكبار، كار امروز را به فردا موكول مي كنم”,
78.“بيشتر افرادي كه مرا مي شناسند، دوستم دارند”,
79.“اهميتي نمی دهم كه مورد تمسخر ديگران واقع شوم”,
80.“دوست دارم پرستار باشم”,
81.“بيشتر مردم براي اين كه پيشرفت كنند دروغ مي گويند”,
82.“كارهاي زيادی انجام می دهم كه بعدا از انجام آنها پشيمان مي شوم؛ من بيش از ديگران پشيمان مي شوم”,
83.“خيلي كم با افراد خانواده ام دعوا مي كنم”,
84.“يك يا چند بار به علت رفتار بد از مدرسه اخراج شده ام”,
85.“گاهي دلم مي خواهد كارهای خطرناك و دلهره آور انجام دهم”,
86.“ميهماني ها و كارهايي را كه پر از شادي و سر و صدا است، دوست دارم”,
87.“در زندگي مشكلاتی داشته ام كه به دليل پيچيدگي زيادشان قادر به تصميم گيري درباره آنها نبوده ام”,
88.“معتقدم كه زن ها بايد به اندازه مردها آزادی جنسی داشته باشند”,
89.“بيشترين گرفتاري و درگيري من با خودم است”,
90.“من پدرم را دوست دارم، يا اگر پدرتان مرده است، من پدرم را دوست داشتم”,
91.“خيلي كم دچار كشيدگي يا پرش عضلات مي شوم”,
92.“برايم مهم نيست كه چه بر سرم بيايد”,
93.“گاهي اوقات ، وقتي حالم خوب نيست، بد اخلاق مي شوم”,
94.“اغلب اوقات احساس مي كنم يك كار غلط يا بد انجام داده ام”,
95.“اغلب اوقات خوشحال هستم”,
96.“حيوانات، افراد، يا چيزهايي را در اطراف خود مي بينم كه ديگران نمي بينند”,
97.“اغلب اوقات احساس مي كنم كه بيني ام گرفته و سرم سنگين است”,
98.“بعضي ها آن قدر امر و نهی مي كنند كه حتي وقتي حق با آنها است، دلم مي خواهد بر خلاف خواست آنها رفتار كنم”,
99.“كسي به من حقه زده است”,
100.“هيچ وقت كار خطرناكي را به خاطر مهيج بودن آن انجام نداده ام”,
101.“اغلب احساس مي كنم نوار محكمي به دور سرم بسته شده است”,
102.“گاهي عصباني مي شوم”,
103.“اگر روي يك مسابقه يا بازی شرط بندي كنم، از آن بيشتر لذت مي برم”,
104.“بيشتر مردم به اين دليل صداقت و درستي نشان مي دهند كه مي ترسند گرفتار شوند”,
105.“گاهي در مدرسه به علت رفتار بدم پيش مدير فرستاده شده ام”,
106.“حرف زدن من مثل هميشه است (يعني، تندتر، آهسته تر، درهم و برهم يا گرفته تر از قبل نيست)”,
107.“در رستوران آداب غذا خوردن را بهتر رعایت می کنم، تا در خانه”,
108.“كساني كه قادر به سخت كار كردن باشند، شانس بيشتري برای موفقيت دارند”,
109.“فكر مي كنم به اندازه اطرافيانم، با استعداد و زرنگ هستم”,
110.“اغلب مردم حاضرند حتي از راههای غير عادلانه به منافع و مزايايي برسند”,
111.“معده ام خيلي ناراحتم مي كند”,
112.“تئاتر و نمايش را دوست دارم”,
113.“مي دانم چه كسی مسئول تمام مشكلاتم است”,
114.“گاهي وسايل شخصي ديگران، مثل كفش و دستكش به قدري توجهم را جلب مي كند كه دوست دارم به آنها دست بزنم يا آنها را بدزدم، حتي اگر بدردم نخورد”,
115.“ديدن خون باعث وحشت يا بهم خوردن حالم نمي شود”,
116.“اغلب اوقات زود رنج و بد اخلاق هستم، ولي علتش را نمي دانم”,
117.“هرگز استفراغ و سرفه همراه با خون نداشته ام”,
118.“نگران مريض شدن نيستم”,
119.“جمع آوري گل ها يا پرورش گياهان خانگي را دوست دارم”,
120.“معمولا از آنچه به نظرم درست مي رسد، به شدت دفاع مي كنم”,
121.“هرگز به اعمال جنسی ناپسند دست نزده ام”,
122.“گاهي افكارم به قدري سريع بوده كه نتوانسته ام آنها را بر زبان آورم”,
123.“اگر اطمينان داشتم كه كسي متوجه نخواهد شد، بدون خريدن بليط، وارد سينما مي شدم”,
124.“اغلب وقتي كسي كار خوبي در حق من انجام مي دهد، از خود مي پرسم كه از اين كار چه هدفی داشته است”,
125.“معتقدم كه زندگي خانوادگي من به خوبي زندگي اغلب كسانی است كه می شناسم”,
126.“معتقدم كه قانون بايد با قاطعيت اجرا شود”,
127.“از انتقاد يا سرزنش به شدت مي رنجم”,
128.“آشپزی را دوست دارم”,
129.“رفتار اطرافيانم تاثير زيادي بر رفتار من دارد”,
130.“گاهي واقعا احساس مي كنم آدم بي مصرفي هستم”,
131.“در كودكي عضو گروهي از دوستانم بودم كه سعي مي كردند در تمام مشكلات به همديگر وفادار باشند”,
132.“به زندگي پس از مرگ معتقدم”,
133.“دوست داشتم يك سرباز باشم”,
134.“گاهي دوست دارم با كسي دعوا و كتك كاری كنم”,
135.“اغلب به اين دليل كه دير تصميم مي گيرم، خيلي چيزها را از دست می دهم”,
136.“وقتي در حال انجام كار مهمي هستم، اگر كسي ازمن راهنمايي بخواهد يا مزاحمم شود، عصباني مي شوم”,
137.“زماني خاطرات روزانه ام را مي نوشتم”,
138.“معتقدم عليه من توطئه چيني مي شود”,
139.“ترجيح مي دهم در بازي برنده باشم تا بازنده”,
140.“اغلب شبها بدون اين كه افكار يا خيالاتي ناراحتم كند ، به خواب مي روم”,
141.“در طي چند سال گذشته ، اكثر اوقات حالم خوب بوده است”,
142.“هرگز دچار غش يا تشنج نشده ام”,
143.“وزنم كم و زياد نمي شود”,
144.“فكر مي كنم كساني مرا تعقيب مي كنند”,
145.“احساس مي كنم اغلب بي دليل مجازات شده ام”,
146.“به آساني به گريه مي افتم”,
147.“چيزهايي را كه مي خوانم به خوبي گذشته نمي فهمم”,
148.“در طول زندگي ، هرگز حالم بهتر از الان نبوده است”,
149.“گاهي احساس مي كنم به بيماري خطرناكي مبتلا شده ام”,
150.“گاهي احساس مي كنم كه بايد به خودم يا كس ديگری صدمه بزنم”,
151.“خوشم نمی آيد قبول كنم كسي زيركانه سرم را كلاه گذاشته است”,
152.“زود خسته نمي شوم”,
153.“دوست دارم برخي از افراد مهم را بشناسم، چون اين كار باعث مي شود احساس كنم مهم هستم”,
154.“وقتي از يك جاي بلند به پايين نگاه مي كنم، مي ترسم”,
155.“اگر يكي از افراد خانواده ام با قانون درگير شود، عصبي نمی شوم”,
156.“فقط مواقعي كه به مسافرت يا گردش مي روم، خوشحال هستم”,
157.“برايم مهم نيست كه ديگران درباره ام چه فكر مي كنند”,
158.“دوست ندارم در ميهماني ها دست به شيرين كاری بزنم، حتي اگر ديگران نيز چيزی شبيه آن را انجام دهند”,
159.“هيچ وقت غش نكرده ام”,
160.“مدرسه را دوست داشتم”,
161.“خجالتي هستم، و هميشه مجبورم كاري كنم كه ديگران متوجه اين موضوع نشوند”,
162.“كسي سعي می كند مرا مسموم كند”,
163.“ترس شديدي از مارها ندارم”,
164.“هيچ وقت دچار سرگيجه نشده ام، يا خيلي كم سرگيجه داشته ام”,
165.“فكر مي كنم كه حافظه ام خوب است”,
166.“مسائل جنسي فكرم را آزار می دهد”,
167.“گفتگو با غريبه ها برايم مشكل است”,
168.“آشنايانم مي گويند در مواقعي كارهايي مي كنم كه بعدا نمي توانم آنها را به خاطر بياورم”,
169.“وقتي خسته مي شوم دوست دارم دست به كاری هيجان آور بزنم”,
170.“مي ترسم عقلم را از دست بدهم”,
171.“با پول دادن به گداها مخالفم”,
172.“بارها متوجه شده ام كه وقتي سرگرم انجام كاري هستم، دستم می لرزد”,
173.“مي توانم مدتي طولانی مطالعه كنم، بدون اين كه چشمم خسته شود”,
174.“مطالعه و خواندن مطالبي در مورد كارم را دوست دارم”,
175.“بيشتر اوقات در تمام وجودم احساس ضعف مي كنم”,
176.“خيلي كم دچار سردرد مي شوم”,
177.“از دقت و مهارت دستهايم كاسته نشده است”,
178.“گاهي موقع دستپاچه شدن خيس عرق مي شوم، و اين موضوع خيلي ناراحتم مي كند”,
179.“هنگام راه رفتن، در حفظ تعادلم مشكلی نداشته ام”,
180.“ذهنم خوب كار نمی كند”,
181.“من دچار تب يونجه يا حملات آسم نمی شوم”,
182.“اوقاتي برايم پيش آمده كه در طي آن بر روي حركات و صحبت كردنم كنترلی نداشتم، ولي از آنچه در اطرافم مي گذشت، آگاه بودم”,
183.“برخي از افرادي را كه مي شناسم دوست ندارم”,
184.“خيلي كم خيالبافي مي كنم”,
185.“كاش اين قدر خجالتي نبودم”,
186.“از سر و كار داشتن با پول نمي ترسم”,
187.“اگر خبرنگار بودم، خيلي دوست داشتم كه اخبار مربوط به تئاتر را گزارش كنم”,
188.“از بسياری از بازی ها و سرگرمی ها لذت مي برم”,
189.“از لاس زدن خوشم می آيد”,
190.“اطرافيانم با من بيشتر مثل يك بچه رفتار مي كنند تا يك فرد بالغ”,
191.“دوست دارم روزنامه نگار باشم”,
192.“مادرم زن خوبي است؛ يا اگر مادرتان مرده است، مادرم زن خوبي بود”,
193.“هنگام قدم زدن خيلي دقت مي كنم كه پايم را روي شكاف های پياده رو نگذارم”,
194.“هرگز جوش هايي بر روی پوستم نبوده كه باعث نگرانيم شود”,
195.“در خانواده من، محبت و همكاري خيلي كمتر از خانواده های ديگر است”,
196.“دائما نگران چيزی هستم”,
197.“فكر مي كنم كار پيمان كاري ساختمان را دوست داشته باشم”,
198.“اغلب صداهايي مي شنوم كه نمي دانم از كجا مي آيند”,
199.“من به علم علاقه مندم”,
200.“كمك خواستن از دوستان برايم مشكل نيست، حتي اگر نتوانم اين لطف آنها را جبران كنم”,
201.“شكار كردن را خيلي دوست دارم”,
202.“رفقايم اغلب مورد پسند والدينم نبودند”,
203.“گاهي كمي پشت سر ديگران غيبت مي كنم”,
204.“شنوايي من به خوبي اكثر افراد است”,
205.“برخي افراد خانواده ام عاداتي دارند كه باعث رنجش و دلخوري من می شود”,
206.“بعضي وقتها احساس مي كنم كه خيلي آسان تصميم مي گيرم”,
207.“دوست دارم عضو چند انجمن يا باشگاه باشم”,
208.“تقريبا هيچ وقت طپش قلب يا تنگي نفس نداشته ام”,
209.“صحبت درباره مسائل جنسي را دوست دارم”,
210.“ديدن جاهايي را كه قبلا نديده ام دوست دارم”,
211.“وظيفه اي به من الهام شده است كه تاكنون به دقت آن را دنبال كرده ام”,
212.“گاهي مانع كار كساني شده ام كه مي خواسته اند آن كار را نه به خاطر اهميتش، بلكه به خاطر پيروي از اصول انجام دهند”,
213.“زود عصباني مي شوم و زود هم آرام مي گيرم”,
214.“خانواده ام تقريبا هيچ تسلطي بر روي من نداشته اند”,
215.“خيلي غصه می خورم”,
216.“كسي سعي مي كند چيزي را از من بدزدد”,
217.“تقريبا تمام بستگانم مرا درك مي كنند”,
218.“مواقعي بوده كه آن قدر بي قرار بوده ام كه نتوانسته ام يك جا بند شوم”,
219.“در عشق شكست خورده ام”,
220.“هيچ وقت نگران قيافه ام نيستم”,
221.“اغلب درباره چيزهايي خواب مي بينم كه نمي توان درباره آنها با كسي صحبت كرد”,
222.“تمام مسائل مهم درباره امور جنسي را بايد به بچه ها ياد داد”,
223.“فكر مي كنم عصبي تر از ديگران نيستم”,
224.“من دردي ندارم، و اگر هم داشته باشم، بسيار كم است”,
225.“كارها را طوري انجام مي دهم كه ديگران مي توانند آن را سوء تعبير كنند”,
226.“گاهي وقت ها بدون هيچ دليلي، يا حتي در شرايط نامناسب، احساس خوشي و هيجان زيادی مي كنم”,
227.“كساني را كه دائما به فكر پول يا مقام هستند، سرزنش نمي كنم”,
228.“اشخاصی هستند كه سعی مي كنند افكار و عقايد مرا بدزدند “,
229.“مواقعي پيش مي آيد كه گويي مغزم خالي شده است، بطوري كه فعاليت هايم متوقف شده، و از آنچه در اطرافم مي گذرد آگاه نيستم”,
230.“با كسانی كه مي دانم كارشان اشتباه است، مي توانم رفتار دوستانه اي داشته باشم”,
231.“دوست دارم بين جمعي از افرادی باشم كه مرتب جوك گفته و شوخي مي كنند”,
232.“گاهي در انتخابات به كساني راي مي دهم كه آنها را اصلا نمي شناسم”,
233.“شروع كردن هر كاری برايم مشكل است”,
234.“فكر مي كنم كه يك شخص محكوم هستم”,
235.“در مدرسه شاگرد ضعيفي بودم”,
236.“اگر هنر مند بودم دوست داشتم گل ها را نقاشی كنم”,
237.“از اين كه چندان خوش قيافه نيستم، زياد ناراحت نمي شوم”,
238.“حتي در هواي خنك، زود عرق مي كنم”,
239.“كاملا اعتماد به نفس دارم”,
240.“گاهي نمي توانم از دزدي، يا بلند كردن چيزي از مغازه ها خودداري كنم”,
241.“بهتر است آدم به كسي اعتماد نكند”,
242.“هفته اي يك يا چند بار هيجان زده مي شوم”,
243.“وقتي در جمع هستم، نمي توانم مطلب مناسبي براي گفتگو پيدا كنم”,
244.“معمولا هر وقت دلم مي گيرد، يك چيز مهيج مي تواند مرا از آن حالت خارج كند”,
245.“وقتي خانه را ترك مي كنم، در مورد قفل بودن درها و بسته بودن پنجره ها نگران نيستم”,
246.“معتقدم كه گناهان من غير قابل بخشش هستند”,
247.“يك يا چند قسمت پوستم بي حس است”,
248.“سوء استفاده از كسي را كه خود اجازه چنين كاري را مي دهد، بد نمی دانم”,
249.“بينايي من به خوبي سال هاي گذشته است”,
250.“گاهي اوقات به قدري از زرنگي بعضي از جنايتكاران خوشم آمده كه آرزو كرده ام گير نيفتند”,
251.“اغلب احساس مي كنم كه غريبه ها به ديده انتقاد آميز به من نگاه مي كنند”,
252.“براي من مزه همه چيز يكسان است”,
253.“من هر روز، بيش از حد عادي آب مي خورم”,
254.“بيشتر مردم به اين علت با كسي دوست مي شوند كه ممكن است اين دوستي برايشان مفيد باشد”,
255.“به ندرت احساس كرده ام گوش هايم زنگ بزند يا وزوز كند”,
256.“گاهي اوقات از عزيزترين كسان خود هم متنفر مي شوم”,
257.“اگر خبرنگار بودم دوست داشتم اخبار ورزشي را گزارش كنم”,
258.“من در طول روز مي توانم بخوابم ولي شب ها قادر به خواب نيستم”,
259.“مطمئنم كه ديگران پشت سرم راجع به من صحبت می كنند”,
260.“گاهي به شوخي های بی ادبانه مي خندم”,
261.“در مقايسه با دوستانم ترس های كمتری دارم”,
262.“وقتي در جمعی از من بخواهند بحثي را شروع كنم يا مطلبي را توضيح دهم، دستپاچه نمی شوم”,
263.“هميشه وقتی يك جنايتكار به وسيله دفاعيات يك وكيل زرنگ آزاد مي شود، از قانون بيزار مي شوم”,
264.“در مصرف مشروبات الكلی افراط كرده ام”,
265.“تا وقتي كسی با من حرف نزند با او صحبت نمی كنم”,
266.“هرگز گرفتاری قانونی نداشته ام”,
267.“اوقاتی بوده كه در طي آن به طرز غير عادي و بدون علت خاصی احساس خوشحالی مي كردم”,
268.“افكار مربوط به امور جنسي آزارم مي دهد”,
269.“وقتي چند نفر به دردسر مي افتند، بهترين كار اين است كه داستاني درست كرده و همه به آن بچسبند”,
270.“ديدن آزار و اذيت حيوانات باعث ناراحتي من نمي شود”,
271.“فكر مي كنم احساساتي تر از ديگران هستم”,
272.“هرگز در زندگي عروسك بازي را دوست نداشته ام”,
273.“اغلب اوقات زندگي برايم رنج آور است”,
274.“در مورد بعضي مسائل آن قدر حساسم كه نمي توانم در موردشان صحبت كنم”,
275.“در مدرسه صحبت كردن در مقابل كلاس برايم خيلی مشكل بود”,
276.“من مادرم را دوست دارم، يا(اگر مادرتان مرده است، من مادرم را دوست داشتم)”,
277.“اكثر اوقات، حتي در كنار ديگران احساس تنهايی مي كنم”,
278.“ديگران به قدر لازم با من تفاهم دارند”,
279.“از شركت در بازی هايی كه خوب بلد نيستم خودداری مي كنم”,
280.“فكر می كنم، مي توانم مثل ديگران به آساني دوست پيدا كنم”,
281.“دوست ندارم ديگران دور و برم باشند”,
282.“ديگران می گويند كه من هنگام خواب راه می روم”,
283.“كسی كه با سهل انگاری خود ديگران را به دزديدن اموالش وسوسه مي كند، به اندازه كسي كه دزدي كرده، مقصر است”,
284.“فكر مي كنم تقريبا هر كسي برای اين كه به دردسر نيفتد، دروغ خواهد گفت”,
285.“من حساس تر از اغلب مردم هستم”,
286.“اغلب مردم باطنا دوست ندارند كه براي كمك به ديگران خود را به دردسر بيندازند”,
287.“بيشتر رويا هايم درباره مسائل جنسي است”,
288.“پدر و مادر و افراد خانواده ام بيش از حد از من ايراد مي گيرند”,
289.“خيلي زود دستپاچه مي شوم”,
290.“درباره پول و كار نگران هستم”,
291.“هيچ وقت عاشق كسي نبوده ام”,
292.“بعضي از كارهايي كه افراد خانواده ام انجام داده اند، مرا به وحشت انداخته است”,
293.“تقريبا هيچ وقت خواب نمي بينم”,
294.“بيشتر اوقات لكه هاي قرمزي روي گردنم پيدا مي شود”,
295.“هرگز احساس فلجي يا ضعف غير طبيعي، در هيچ يك از عضلاتم نداشته ام”,
296.“گاهي بدون آن كه سرما خورده باشم، صدايم در نمي آيد يا تغيير مي كند”,
297.“اغلب پدر و مادرم مرا به اطاعت وادار مي كردند، حتي وقتي كه من اين كار آنها را غير منطقي مي دانستم”,
298.“گاهي بوهاي ناجوری به مشامم مي رسد”,
299.“نمي توانم ذهنم را روي يك موضوع متمركز كنم”,
300.“من به دلايلي، نسبت به يك يا چند نفر از اعضاي خانواده ام حسادت مي كنم”,
301.“تقريبا هميشه درباره كسي يا چيزي نگران هستم”,
302.“خيلي زود حوصله ام از دست ديگران سر مي رود”,
303.“اغلب آرزو مي كنم اي كاش مرده بودم”,
304.“گاهي آن قدر هيجان زده مي شوم كه خوابيدن برايم مشكل می گردد”,
305.“من بيشتر از سهم خود در زندگي نگراني داشته ام”,
306.“براي هيچ كس چندان مهم نيست كه چه بر سر من مي آيد”,
307.“گاهي آن قدر خوب مي شنوم كه باعث ناراحتيم می شود”,
308.“هر چيزی را كه به من مي گويند بلافاصله فراموش مي كنم”,
309.“معمولا حتي در امور جزيي، مجبورم كه قبل از اقدام صبر كرده و فكر كنم”,
310.“وقتي در خيابان آشنايانم را مي بينم، براي اجتناب از روبرو شدن با آنها به طرف ديگر خيابان مي روم”,
311.“اغلب احساس مي كنم چيزهاي دور و برم واقعي نيستند”,
312.“تنها قسمت جالب نشريات، بخش فكاهي آنهاست”,
313.“عادت دارم كه چيزهاي بي اهميت (مانند درخت ها يا تيرهاي چراغ برق) را بشمارم”,
314.“دشمني ندارم كه واقعا بخواهد به من صدمه بزند”,
315.“با كساني كه دوستانه تر از حد معمول به نظر مي رسند، با احتياط رفتار مي كنم”,
316.“افكار غير عادي و عجيب و قريبي دارم”,
317.“دور شدن از خانه، حتي براي مسافرت هاي كوتاه، مرا مضطرب و ناراحت می كند”,
318.“معمولا انتظار دارم در كارهايي كه انجام مي دهم، موفق شوم”,
319.“هنگامي كه تنها هستم، چيزهاي عجيب و غريبی مي شنوم”,
320.“گاهي از افراد يا چيزهايي مي ترسم كه مي دانم صدمه اي به من نمي زنند”,
321.“از تنها وارد شدن به اتاقي كه يك عده در آن مشغول صحبت هستند، احساس ترس و ناراحتي نمي كنم”,
322.“از به كار بردن چاقو يا هر چيز برنده و نوك تيز مي ترسم”,
323.“گاهي از آزار رساندن به كسي كه خيلي دوستش دارم، لذت مي برم”,
324.“به آساني مي توانم ديگران را از خودم بترسانم، و گاهي براي شوخي اين كار را مي كنم”,
325.“براي من تمركز حواس مشكل تر از ديگران است”,
326.“بارها اتفاق افتاده كه از انجام كاري منصرف شده ام، زيرا توانايي انجام آن را در خود نديده ام”,
327.“كلمات بد و خيلي زشتي به ذهنم خطور مي كند و نمي توانم از شر آنها خلاص شوم”,
328.“گاهي افكار بي اهميتي به ذهنم هجوم مي آورند و تا چند روز مرا ناراحت مي كنند”,
329.“تقريبا هر روز چيزهايي اتفاق مي افتد كه مرا مي ترساند”,
330.“گاهی سرشار از انرژي هستم”,
331.“معمولا كارها را سخت مي گيرم”,
332.“گاهي از آزار ديدن به وسيله كسي كه دوستش دارم، لذت مي برم”,
333.“مردم درباره من چيزهاي زشت و توهين آميزی مي گويند”,
334.“در جاهاي بسته احساس ناراحتي مي كنم”,
335.“زياد خود پسند نيستم”,
336.“كسي فكر و ذهن مرا كنترل مي كند”,
337.“در ميهمانی ها بيشتر اوقات به جاي اين كه داخل جمع شوم، ترجيح مي دهم تنها يا فقط با يك نفر بنشينم”,
338.“بيشتر اوقات رفتار مردم برخلاف انتظار من است”,
339.“گاهي احساس كرده ام مشكلاتم آن قدر زياد شده اند كه نمي توانم بر آنها غلبه كنم”,
340.“ديد و بازديد از آشنايان را دوست دارم”,
341.“گاهي ذهنم كند تر از حد معمول كار مي كند”,
342.“در اتوبوس، قطار و غيره، اغلب با غريبه ها صحبت مي كنم”,
343.“بچه ها را دوست دارم”,
344.“از شرط بندی روي چيزهاي كوچك خوشم مي آيد”,
345.“اگر امكاناتي فراهم شود، مي توانم كاری انجام دهم كه براي مردم بسيار سودمند باشد”,
346.“اغلب به افراد به اصطلاح متخصصي برخورده ام، كه به اندازه من كار بلد نبودند”,
347.“وقتی مي شنوم يكي از آشنايانم به موفقيتي رسيده است، احساس شكست مي كنم”,
348.“اغلب آرزو مي كنم اي كاش بچه بودم”,
349.“خوش ترين ساعات زندگيم وقتي است كه تنها باشم”,
350.“اگر به من فرصت دهند، رهبر خوبي براي مردم مي شوم”,
351.“از شنيدن داستانها و جوك های بي ادبانه خجالت مي كشم”,
352.“معمولا مردم بيش از آن چه به ديگران احترام مي گذارند، توقع احترام دارند”,
353.“از ميهماني ها فقط به اين دليل كه با مردم هستم لذت مي برم”,
354.“سعی مي كنم داستان های خوبي را به خاطر بسپارم تا بتوانم به ديگران بازگو كنم”,
355.“يك يا چند بار در زندگي احساس كرده ام فردي به وسيله هيپنوتيزم مرا وادار به انجام كارهايي كرده است”,
356.“زماني كه مشغول انجام كاري هستم، نمي توانم حتي براي يك لحظه آن را كنار بگذارم”,
357.“اغلب در غيبت كردن و عيب جويي هاي اطرافيانم شركت نمي كنم”,
358.“اغلب، ديگران نسبت به فكر هاي خوب من حسادت می كنند، فقط به اين دليل كه اين فكرها قبلا به ذهن خود آنها نرسيده بود”,
359.“از شور و هيجان در يك جمع لذت مي برم”,
360.“از ملاقات با آدم های غريبه ناراحت نمي شوم”,
361.“كسي سعي دارد روي فكر من تاثير بگذارد”,
362.“يادم مي آيد گاهي براي خلاص شدن از گرفتاري، خودم را به مريضي زده ام”,
363.“هنگامي كه در جمع دوستان شاد و سر زنده هستم، نگرانی هايم بر طرف مي شود”,
364.“هنگامي كه كاري خوب پيش نمي رود، دلم مي خواهد آن كار را فورا كنار بگذارم”,
365.“دوست دارم ديگران بدانند من بر كارها مسلط هستم”,
366.“مواقعي بوده كه به قدري سرشار از انرژي بوده ام كه چند روزی نياز به خواب نداشتم”,
367.“هر وقت امكان داشته باشد از حضور در ميان جمعيت پرهيز مي كنم”,
368.“از روبرو شدن با گرفتاري يا مشكل شانه خالي مي كنم”,
369.“هنگامي كه می خواهم كاري انجام دهم و ديگران مي گويند كه ارزش انجام دادن ندارد، آن را كنار مي گذارم”,
370.ميهمانی ها و اجتماعات را دوست دارم

این سنجه در حال توسعه است

هنوز امکان ارایه نتیجه برای شما وجود ندارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *